Publicize

ˈpʌblɪsaɪz ˈpʌblɪsaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    publicized
  • شکل سوم:

    publicized
  • سوم‌شخص مفرد:

    publicizes
  • وجه وصفی حال:

    publicizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
تبلیغات کردن، آگهی کردن، به اطلاع عمومی رساندن، اطلاع‌رسانی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- That nonprofit organization used social media to publicize their upcoming fundraising event.
- آن سازمان غیرانتفاعی از شبکه‌های اجتماعی برای اطلاع‌رسانی رویداد جمع‌آوری کمک‌های مالی آتی‌اش استفاده کرد.
- The company hired a public relations team to publicize their new product.
- شرکت یک تیم روابط عمومی استخدام کرد تا برای محصول جدیدشان تبلیغات کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد publicize

  1. verb make widely known; promote
    Synonyms: advance, advertise, announce, bill, billboard, boost, broadcast, build up, cry, drum, extol, hard sell, headline, hype, immortalize, make a pitch for, pitch, play up, plug, press-agent, promulgate, propagandize, puff, push, put on the map, skywrite, soft-sell, splash, spot, spotlight, spread, tout, trumpet, write up
    Antonyms: conceal, hide, secret

لغات هم‌خانواده publicize

ارجاع به لغت publicize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «publicize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/publicize

لغات نزدیک publicize

پیشنهاد بهبود معانی