امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Advertisement

    ˌæd vərˈtaɪz mənt / / ædˈvɜr tɪs mənt ədˈvɜːtɪsmənt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      advertisements

    معنی و نمونه‌جمله

    noun countable A2
    آگهی، اعلان، تبلیغ، عمل آگهی دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - applications received as a result of our recent advertisement
    - تقاضانامه‌های دریافتی در اثر آگهی اخیرمان
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد advertisement

    1. noun public notice of sale
      Synonyms:
      notice announcement publication communication promotion ad advertisement poster flyer circular display notification commercial publicity declaration placard bill exhibit exhibition broadcast plug propaganda endorsement literature classified ad want ad blurb throwaway squib proclamation promulgation

    لغات هم‌خانواده advertisement

    ارجاع به لغت advertisement

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «advertisement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advertisement

    لغات نزدیک advertisement

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی