فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Notification

ˌnoʊt̬əfəˈkeɪʃn ˌnəʊtɪfɪˈkeɪʃn

شکل جمع:

notifications

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

اطلاع‌رسانی، آگاه‌سازی، اطلاع، اعلان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The school sends parents the notification when there is a schedule change.

در صورت تغییر برنامه، مدرسه به والدین اطلاع‌رسانی می‌کند.

The notification from the bank informed me that my account balance was low.

اطلاع بانک به من اعلام کرد که موجودی حسابم کم است.

noun countable

کامپیوتر اطلاع، اعلان، نوتیفیکیشن (روی صفحه‌ی موبایل یا کامپیوتر)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I received a notification on my phone that my package had been delivered.

در تلفنم اعلانی دریافت کردم که بسته‌ی من تحویل داده شده است.

The notification popped up on my computer screen.

این نوتیفیکیشن روی صفحه‌ی کامپیوتر من ظاهر شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد notification

  1. noun announcement
    Synonyms:
    news information message communication notice statement report bulletin release declaration warning advertisement advisory alert proclamation communique

ارجاع به لغت notification

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «notification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/notification

لغات نزدیک notification

پیشنهاد بهبود معانی