با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Advisory

ədˈvaɪzri ədˈvaɪzri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    advisories
  • صفت تفضیلی:

    more advisory
  • صفت عالی:

    most advisory

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مشورتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- advisory council
- هیئت مشورتی
- His role is purely advisory.
- نقش او صرفاً جنبه‌ی مشورتی دارد.
noun countable
اعلامیه (که حاوی توصیه یا اطلاعات یا هشدار است)
- flood advisory
- هشدار سیل
- The financial advisory provided guidance on investment strategies and warned of potential market risks.
- در توصیه‌ی مالی راهنمایی‌هایی در مورد استراتژی‌های سرمایه‌گذاری ارائه و در مورد خطرات احتمالی بازار هشدار داده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advisory

  1. adjective able, authorized to recommend
    Synonyms: advising, consultative, consultive, counseling, helping, recommending

لغات هم‌خانواده advisory

ارجاع به لغت advisory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advisory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advisory

لغات نزدیک advisory

پیشنهاد بهبود معانی