فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Advisory

ədˈvaɪzri ədˈvaɪzri

شکل جمع:

advisories

صفت تفضیلی:

more advisory

صفت عالی:

most advisory

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مشورتی

advisory council

هیئت مشورتی

His role is purely advisory.

نقش او صرفاً جنبه‌ی مشورتی دارد.

noun countable

اعلامیه (که حاوی توصیه یا اطلاعات یا هشدار است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

flood advisory

هشدار سیل

The financial advisory provided guidance on investment strategies and warned of potential market risks.

در توصیه‌ی مالی راهنمایی‌هایی در مورد استراتژی‌های سرمایه‌گذاری ارائه و در مورد خطرات احتمالی بازار هشدار داده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advisory

  1. adjective able, authorized to recommend
    Synonyms:
    helping recommending advising counseling consultative consultive

لغات هم‌خانواده advisory

ارجاع به لغت advisory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advisory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/advisory

لغات نزدیک advisory

پیشنهاد بهبود معانی