فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Advised

ədˈvaɪzd ədˈvaɪzd

سوم‌شخص مفرد:

advises

وجه وصفی حال:

advising

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

سنجیده، حساب‌شده (عمل و اقدام و برنامه و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The advised decision was based on careful research and consideration.

این تصمیم سنجیده بر اساس تحقیق و بررسی دقیق بود.

The advised decision to invest in stocks led to significant financial gains.

تصمیم حساب‌شده برای سرمایه‌گذاری در بازار سهام منجر به سود مالی قابل‌توجهی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advised

  1. adjective thought out
    Synonyms:
    considered well-considered
    Antonyms:
    ill-advised

لغات هم‌خانواده advised

ارجاع به لغت advised

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advised» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/advised

لغات نزدیک advised

پیشنهاد بهبود معانی