غیرعاقلانه، نابخردانه، نامعقول، نادرست، نسنجیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is ill-advised to leave your car unlocked in a high crime area.
قفل نکردن خودرو در منطقهی جرمخیز غیرعاقلانه است.
Skipping breakfast is an ill-advised habit.
نخوردن صبحانه عادت نادرستی است.
The ill-advised marketing campaign resulted in a significant decrease in sales.
کمپین بازاریابی نسنجیده منجر به کاهش قابل توجه فروش شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ill-advised» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ill-advised