Ill-advised

ˌɪlədˈvaɪzd ˌɪlədˈvaɪzd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غیرعاقلانه، نابخردانه، نامعقول، نادرست، نسنجیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- It is ill-advised to leave your car unlocked in a high crime area.
- قفل نکردن خودرو در منطقه‌ی جرم‌خیز غیرعاقلانه است.
- Skipping breakfast is an ill-advised habit.
- نخوردن صبحانه عادت نادرستی است.
- The ill-advised marketing campaign resulted in a significant decrease in sales.
- کمپین بازاریابی نسنجیده منجر به کاهش قابل توجه فروش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ill-advised

  1. adjective unwise, not thought out
    Synonyms: brash, confused, foolhardy, foolish, half-baked, hotheaded, ill-considered, ill-judged, impolitic, imprudent, inappropriate, incautious, inconsiderate, indiscreet, inexpedient, injudicious, madcap, misguided, off the top of one’s head, overhasty, rash, reckless, short-sighted, thoughtless, unseemly, wrong
    Antonyms: reasonable, sensible, well-advised, wise

ارجاع به لغت ill-advised

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ill-advised» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ill-advised

لغات نزدیک ill-advised

پیشنهاد بهبود معانی