گذشتهی ساده:
wrongedشکل سوم:
wrongedسومشخص مفرد:
wrongsوجه وصفی حال:
wrongingشکل جمع:
wrongsصفت تفضیلی:
more wrongصفت عالی:
most wrongنادرست، غلط، اشتباه، خطا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
The program returned a wrong value due to a logic error in the code.
برنامه بهخاطر خطایی در منطق کد، مقدار اشتباهی برگرداند.
Your calculation is wrong; you forgot to include the tax.
محاسبهی شما نادرست است؛ شما مالیات را فراموش کردهاید.
Your calculations are all wrong.
همهی حسابهای شما اشتباه است.
wrong pronunciation
تلفظ غلط
the wrong method
روش غلط
اشتباه، غلط، نادرست (در قضاوت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You are wrong in thinking that the contract is already finalized.
شما با فکر این که قرارداد نهایی شده است، در اشتباه هستید.
They are wrong about the cost, it will be much higher than they expect.
آنها دربارهی هزینه در اشتباه هستند؛ این مبلغ خیلی بیشتر از چیزی است که فکر میکنند.
نامناسب، نادرست، غلط، اشتباه، بیجا
This is the wrong size; I need a larger one.
این اندازه، نادرست است؛ یکی بزرگتر میخواهم.
The weather was wrong for an all-out attack.
هوا برای حملهی همهجانبه مناسب نبود.
He gave me the wrong book.
کتاب اشتباهی را به من داد.
the wrong side of cloth
پشت پارچه
نامناسب، ناپسند، نادرست، خلاف عرف، بد (از نظر اجتماعی)
His jokes were wrong for such a formal event.
شوخیهای او برای چنین مراسم رسمیای نامناسب بود.
It was socially wrong to break that tradition.
شکستن آن سنت از نظر اجتماعی خلاف عرف است.
هنگام پرسیدن عامل ناراحتی کسی استفاده میشود
If something is wrong, you can talk to me.
اگر مسئلهای هست، میتوانی با من صحبت کنی.
She looked upset, so I asked her what was wrong.
او ناراحت به نظر میرسید، برای همین پرسیدم چه مشکلی پیش آمده.
نادرست، غیراخلاقی، ناپسند، خطا، بد، اشتباه (از نظر اخلاقی)
Many people believe it is wrong to cheat in exams.
بسیاری معتقدند تقلب در امتحان غیراخلاقی است.
It would be wrong to ignore the suffering of others.
نادیده گرفتن رنج دیگران، اشتباه است.
It is wrong to tell lies.
دروغ گفتن درست نیست.
خراب، معیوب، ایراد، مشکل، ازکارافتاده
There is something wrong with his eyes.
چشمانش معیوب است.
The engineers are trying to find out what is wrong with the power system.
مهندسان در تلاش هستند تا مشکل سیستم برق را پیدا کنند.
بهطور نادرست، به غلط، به اشتباه
She read the map wrong and took a longer route.
او بهشکل غلط نقشه را خواند و مسیر طولانیتری رفت.
The problem was solved wrong, so we had to start over.
مسئله به اشتباه حل شد، بنابراین مجبور شدیم دوباره شروع کنیم.
Those who do wrong will go to jail.
آنان که تخطی بکنند به زندان خواهند رفت.
چیز نادرست، باطل، غلط، بد
Children need guidance to learn the difference between right and wrong.
کودکان نیاز به راهنمایی دارند تا تفاوت درست و غلط را بیاموزند.
Society sets rules to help people distinguish right from wrong.
جامعه، قوانینی وضع میکند تا به مردم کمک کند درست را از نادرست تشخیص دهند.
ظلم، بیعدالتی، ستم، عمل ناعادلانه
Committing a wrong against someone can destroy trust forever.
ظلم کردن به کسی میتواند اعتماد را برای همیشه نابود کند.
They admitted their wrong and apologized for the harm it had caused.
آنها ستم خود را پذیرفتند و بابت آسیبی که وارد کرده بودند، عذرخواهی کردند.
ظلم کردن، ستم کردن، بیعدالتی کردن، ناحقی کردن، بدرفتاری کردن، بیانصافی کردن
He wronged his parents.
نسبت به والدین خود خوب رفتار نکرد.
He was wronged by false charges.
با تهمتهای دروغین در حق او بیانصافی کردند.
You wrong him; he is not cruel and miserly.
در حق او بیانصافی میکنی، او ظالم و خسیس نیست.
عمل خوب را از عمل بد تشخیص دادن، خوبی و بدی را از هم باز شناختن
عمل بد را جبران و اصلاح کردن، کار شر را تبدیل به کار خیر کردن
اگر اشتباه میکنم اصلاحم کنید، اگر اشتباه نکنم
get one's priorities right (or wrong)
در تعیین اولویتهای خود خطا نکردن (یا کردن)
شروع بدی داشتن (در یک رابطه یا موقعیت)
کاملاً اشتباه
کاملاً اشتباه، به کلی غلط
به شدت خراب شدن، خیلی بد پیش رفتن، فاجعه بار شدن
چیزی را اشتباه برداشت کردن، سوء برداشت کردن، به دل گرفتن
(امریکا - عامیانه) سعایت کردن، سوسه آمدن، منفور کردن، مغضوب کردن
get someone (or something) wrong
سوء تعبیر کردن، (منظور کسی را) درست درک نکردن
در اشتباه، غیر ذیحق، دچار خطا، هوادار جناح خاطی
(کاری را) به طریق ناصواب شروع کردن، خشت اول را کج گذاشتن
سخت در اشتباهی، این قبری که سرش گریه میکنی مردهای توش نیست، داری اشتباه میزنی، سوراخ دعا رو گم کردی
خلاف میل کسی کار کردن و موجب آزردگی یا خشم او شدن
get up on the wrong side of the bed
از دندهی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن
محلهی فقیرنشین، محلهی بد شهر
(در مسابقهی اسبدوانی) روی اسب بازنده شرطبندی کردن، (مجازی) طرف بازنده را گرفتن، از بازنده حمایت کردن، راه غلط رفتن، اشتباه محاسبه کردن، شریک بد گزیدن
هرگز اشتباه نمیکند.
(در آغاز کار) در موقعیت بد، بهطورناجور
on the wrong side of one's mouth
با ندامت، با پشیمانی
مورد بیلطفی کسی، مورد غضب کسی
start off on the right (or wrong) foot
سنگ اول را درست (یا کج) گذاشتن، از آغاز درست (یا غلط) عمل کردن
رنجاندن، آزردن، آزار دادن، اذیت کردن
گذشتهی ساده wrong در زبان انگلیسی wronged است.
شکل سوم wrong در زبان انگلیسی wronged است.
شکل جمع wrong در زبان انگلیسی wrongs است.
وجه وصفی حال wrong در زبان انگلیسی wronging است.
سومشخص مفرد wrong در زبان انگلیسی wrongs است.
صفت تفضیلی wrong در زبان انگلیسی more wrong است.
صفت عالی wrong در زبان انگلیسی most wrong است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrong» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrong