آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ آذر ۱۴۰۴

    Wrong

    rɒːŋ rɒŋ

    گذشته‌ی ساده:

    wronged

    شکل سوم:

    wronged

    سوم‌شخص مفرد:

    wrongs

    وجه وصفی حال:

    wronging

    شکل جمع:

    wrongs

    صفت تفضیلی:

    more wrong

    صفت عالی:

    most wrong

    معنی wrong | جمله با wrong

    adjective A1

    نادرست، غلط، اشتباه، خطا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The program returned a wrong value due to a logic error in the code.

    برنامه به‌خاطر خطایی در منطق کد، مقدار اشتباهی برگرداند.

    Your calculation is wrong; you forgot to include the tax.

    محاسبه‌ی شما نادرست است؛ شما مالیات را فراموش کرده‌اید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Your calculations are all wrong.

    همه‌ی حساب‌های شما اشتباه است.

    wrong pronunciation

    تلفظ غلط

    the wrong method

    روش غلط

    adjective A2

    اشتباه، غلط، نادرست (در قضاوت)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    You are wrong in thinking that the contract is already finalized.

    شما با فکر این که قرارداد نهایی شده است، در اشتباه هستید.

    They are wrong about the cost, it will be much higher than they expect.

    آن‌ها درباره‌ی هزینه‌ در اشتباه هستند؛ این مبلغ خیلی بیشتر از چیزی است که فکر می‌کنند.

    adjective C1

    نامناسب، نادرست، غلط، اشتباه، بی‌جا

    This is the wrong size; I need a larger one.

    این اندازه، نادرست است؛ یکی بزرگ‌تر می‌خواهم.

    The weather was wrong for an all-out attack.

    هوا برای حمله‌ی همه‌جانبه مناسب نبود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He gave me the wrong book.

    کتاب اشتباهی را به من داد.

    the wrong side of cloth

    پشت پارچه

    adjective

    نامناسب، ناپسند، نادرست، خلاف عرف، بد (از نظر اجتماعی)

    His jokes were wrong for such a formal event.

    شوخی‌های او برای چنین مراسم رسمی‌ای نامناسب بود.

    It was socially wrong to break that tradition.

    شکستن آن سنت از نظر اجتماعی خلاف عرف است.

    adjective B1

    هنگام پرسیدن عامل ناراحتی کسی استفاده می‌شود

    If something is wrong, you can talk to me.

    اگر مسئله‌ای هست، می‌توانی با من صحبت کنی.

    She looked upset, so I asked her what was wrong.

    او ناراحت به نظر می‌رسید، برای همین پرسیدم چه مشکلی پیش آمده.

    adjective B2

    نادرست، غیراخلاقی، ناپسند، خطا، بد، اشتباه (از نظر اخلاقی)

    Many people believe it is wrong to cheat in exams.

    بسیاری معتقدند تقلب در امتحان غیراخلاقی است.

    It would be wrong to ignore the suffering of others.

    نادیده گرفتن رنج دیگران، اشتباه است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It is wrong to tell lies.

    دروغ گفتن درست نیست.

    adjective B1

    خراب، معیوب، ایراد، مشکل، ازکارافتاده

    There is something wrong with his eyes.

    چشمانش معیوب است.

    The engineers are trying to find out what is wrong with the power system.

    مهندسان در تلاش هستند تا مشکل سیستم برق را پیدا کنند.

    adverb informal A2

    به‌طور نادرست، به غلط، به اشتباه

    She read the map wrong and took a longer route.

    او به‌شکل غلط نقشه را خواند و مسیر طولانی‌تری رفت.

    The problem was solved wrong, so we had to start over.

    مسئله به اشتباه حل شد، بنابراین مجبور شدیم دوباره شروع کنیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Those who do wrong will go to jail.

    آنان که تخطی بکنند به زندان خواهند رفت.

    noun uncountable

    چیز نادرست، باطل، غلط، بد

    Children need guidance to learn the difference between right and wrong.

    کودکان نیاز به راهنمایی دارند تا تفاوت درست و غلط را بیاموزند.

    Society sets rules to help people distinguish right from wrong.

    جامعه، قوانینی وضع می‌کند تا به مردم کمک کند درست را از نادرست تشخیص دهند.

    noun countable formal

    ظلم، بی‌عدالتی، ستم، عمل ناعادلانه

    Committing a wrong against someone can destroy trust forever.

    ظلم کردن به کسی می‌تواند اعتماد را برای همیشه نابود کند.

    They admitted their wrong and apologized for the harm it had caused.

    آن‌ها ستم خود را پذیرفتند و بابت آسیبی که وارد کرده بودند، عذرخواهی کردند.

    verb - transitive formal

    ظلم کردن، ستم کردن، بی‌عدالتی کردن، ناحقی کردن، بدرفتاری کردن، بی‌انصافی کردن

    He wronged his parents.

    نسبت به والدین خود خوب رفتار نکرد.

    He was wronged by false charges.

    با تهمت‌های دروغین در حق او بی‌انصافی کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    You wrong him; he is not cruel and miserly.

    در حق او بی‌انصافی می‌کنی، او ظالم و خسیس نیست.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wrong

    1. adjective incorrect
      Synonyms:
      false inaccurate mistaken erroneous faulty defective bad unsound untrue out amiss awry off-target astray askew at fault inexact unsatisfactory not right out of order not precise erring misguided unsubstantial fallacious spurious counterfactual out of line rotten not working fluffed goofed mishandled miscalculated misconstrued misfigured on the wrong track out of commission ungrounded specious sophistical perverse wide
      Antonyms:
      right correct
    1. adjective immoral, dishonest
      Synonyms:
      bad dishonest wicked corrupt illegal unjust criminal unlawful evil unfair base naughty shady unethical depraved iniquitous reprehensible ungodly sinful dishonorable crooked blameworthy blamable censurable reprobate illicit dissolute debauched profligate vicious wanton profane smutty sacrilegious salacious risqué amoral unrighteous felonious unholy wrongful blasphemous
      Antonyms:
      good honest moral decent
    1. adjective inappropriate, not suitable
      Synonyms:
      unsuitable improper unacceptable unfit incorrect bad unsatisfactory undesirable unbecoming awkward unseemly inapt ill-advised not done amiss unhappy unfitting gauche incongruous misplaced rotten disproportionate off-balance funny infelicitous malapropos unconventional unfitted
      Antonyms:
      suitable appropriate acceptable correct ok
    1. adjective reverse, opposite
      Synonyms:
      back opposite inverse obverse inside
    1. adverb astray
      Synonyms:
      wrongly badly amiss incorrectly inaccurately mistakenly erroneously afield askew unfavorably
    1. noun offense, sin
      Synonyms:
      sin crime wrongdoing evil iniquity transgression trespass vice misdeed delinquency immorality injury harm damage mistake error fault blunder injustice unfairness grievance abuse cruelty oppression persecution inhumanity malevolence spite bias prejudice slight insult discourtesy indecency imposition violation tort slander libel misdoing miscarriage foul play bad deed sinfulness villainy turpitude faux pas
      Antonyms:
      virtue goodness kindness right
    1. verb hurt, mistreat another
      Synonyms:
      harm injure abuse mistreat ill-treat damage offend maltreat aggrieve persecute oppress dishonor defame discredit malign misrepresent cheat take advantage of impose upon outrage
      Antonyms:
      help aid assist sympathize

    Collocations

    know right from wrong

    عمل خوب را از عمل بد تشخیص دادن، خوبی و بدی را از هم باز شناختن

    right a wrong

    عمل بد را جبران و اصلاح کردن، کار شر را تبدیل به کار خیر کردن

    correct me if i am wrong

    اگر اشتباه می‌کنم اصلاحم کنید، اگر اشتباه نکنم

    get one's priorities right (or wrong)

    در تعیین اولویت‌های خود خطا نکردن (یا کردن)

    get off on the wrong foot

    شروع بدی داشتن (در یک رابطه یا موقعیت)

    Collocations بیشتر

    absolutely wrong

    کاملاً اشتباه

    utterly wrong

    کاملاً اشتباه، به کلی غلط

    go badly wrong

    به شدت خراب شدن، خیلی بد پیش رفتن، فاجعه بار شدن

    take something the wrong way

    چیزی را اشتباه برداشت کردن، سوء برداشت کردن، به دل گرفتن

    Idioms

    get someone in wrong

    (امریکا - عامیانه) سعایت کردن، سوسه آمدن، منفور کردن، مغضوب کردن

    get someone (or something) wrong

    سوء تعبیر کردن، (منظور کسی را) درست درک نکردن

    in the wrong

    در اشتباه، غیر ذی‌حق، دچار خطا، هوادار جناح خاطی

    start on the wrong foot

    (کاری را) به طریق ناصواب شروع کردن، خشت اول را کج گذاشتن

    barking up the wrong tree

    سخت در اشتباهی، این قبری که سرش گریه می‌کنی مرده‌ای توش نیست، داری اشتباه می‌زنی، سوراخ دعا رو گم کردی

    Idioms بیشتر

    rub someone up the wrong way

    خلاف میل کسی کار کردن و موجب آزردگی یا خشم او شدن

    get up on the wrong side of the bed

    از دنده‌ی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن

    the wrong side of the tracks

    محله‌ی فقیر‌نشین، محله‌ی بد‌ شهر

    back the wrong horse

    (در مسابقه‌ی اسب‌دوانی) روی اسب بازنده شرط‌بندی کردن، (مجازی) طرف بازنده را گرفتن، از بازنده حمایت کردن، راه غلط رفتن، اشتباه محاسبه کردن، شریک بد گزیدن

    never puts a foot wrong

    هرگز اشتباه نمی‌کند.

    on the wrong foot

    (در آغاز کار) در موقعیت بد، به‌طور‌ناجور

    on the wrong side of one's mouth

    با ندامت، با پشیمانی

    on the wrong side of someone

    مورد بی‌لطفی کسی، مورد غضب کسی

    start off on the right (or wrong) foot

    سنگ اول را درست (یا کج) گذاشتن، از آغاز درست (یا غلط) عمل کردن

    rub the wrong way

    رنجاندن، آزردن، آزار دادن، اذیت کردن

    لغات هم‌خانواده wrong

    • noun
      wrong
    • adjective
      wrong, wrongful
    • verb - transitive
      wrong
    • adverb
      wrong, wrongly, wrongfully

    سوال‌های رایج wrong

    گذشته‌ی ساده wrong چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده wrong در زبان انگلیسی wronged است.

    شکل سوم wrong چی میشه؟

    شکل سوم wrong در زبان انگلیسی wronged است.

    شکل جمع wrong چی میشه؟

    شکل جمع wrong در زبان انگلیسی wrongs است.

    وجه وصفی حال wrong چی میشه؟

    وجه وصفی حال wrong در زبان انگلیسی wronging است.

    سوم‌شخص مفرد wrong چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد wrong در زبان انگلیسی wrongs است.

    صفت تفضیلی wrong چی میشه؟

    صفت تفضیلی wrong در زبان انگلیسی more wrong است.

    صفت عالی wrong چی میشه؟

    صفت عالی wrong در زبان انگلیسی most wrong است.

    ارجاع به لغت wrong

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wrong» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrong

    لغات نزدیک wrong

    • - wrnt
    • - wroclaw
    • - wrong
    • - wrong font
    • - wrong number
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.