Blamable

    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: blameable

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    مقصر، مستحق سرزنش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - No one is blamable.
    - هیچ‌کس مقصر نیست.
    - a blameable offense
    - تخلف مستحق سرزنش
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد blamable

    1. adjective blameworthy
      Synonyms: culpable, censurable, responsible, guilty
      Antonyms: blameless, inculpable, innocent

    ارجاع به لغت blamable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «blamable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blamable

    لغات نزدیک blamable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند