امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Naughty

ˈnɒːti / / ˈnɑːti ˈnɔːti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    naughtier
  • صفت عالی:

    naughtiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
شیطان، بدذات، شریر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the neighbor's naughty children
- بچه‌های شیطان همسایه
- naughty jokes
- شوخی‌های شرورانه
adjective
نافرمان، سرکش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد naughty

  1. adjective bad, misbehaved
    Synonyms:
    annoying badly behaved contrary disobedient disorderly evil exasperating fiendish fractious froward headstrong impish indecorous insubordinate intractable mischievous obstreperous perverse playful rascally raunchy recalcitrant refractory rough rowdy sinful teasing tough ungovernable unmanageable unruly wanton wayward wicked willful worthless wrong
    Antonyms:
    behaved controlled good obedient
  1. adjective obscene, vulgar
    Synonyms:
    adult bawdy blue dirty hot improper lascivious lewd loose off-color pornographic purple ribald risqué steamy
    Antonyms:
    clean good moral pure

ارجاع به لغت naughty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «naughty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/naughty

لغات نزدیک naughty

پیشنهاد بهبود معانی