صفت تفضیلی:
naughtierصفت عالی:
naughtiestشیطان، بدذات، شرور، بازیگوش
The naughty child refused to go to bed.
کودک شیطان از رفتن به رختخواب امتناع کرد.
Stop being so naughty and listen to your teacher!
اینقدر بازیگوش نباش و به معلمت گوش بده!
the neighbor's naughty children
بچههای شیطان همسایه
naughty jokes
شوخیهای شرورانه
انگلیسی بریتانیایی شیطنتآمیز، بازیگوشانه (استفادهی طنز برای کار اشتباه فردی بالغ)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Borrowing my car without asking? That was naughty!
بدون اجازه ماشینم را بردی؟ این کارت شیطنتآمیز بود!
She sneaked an extra chocolate bar. such a naughty thing to do!
او یواشکی شکلات اضافه برداشت. چه کار بازیگوشانهای!
تحریککننده، سکسی
The magazine was full of naughty pictures.
این مجله پر از تصاویر تحریککننده بود.
The movie had a few naughty scenes that were cut for TV.
فیلم چند صحنهی سکسی داشت که برای تلویزیون حذف شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «naughty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/naughty