امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Purple

ˈpɜrːpl ˈpɜːpl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    purples
  • صفت تفضیلی:

    more purple
  • صفت عالی:

    most purple

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کثیف، رکیک
- the purple passages of the story
- بخشهای رکیک داستان
- purple prose
- نثر پیچیده و متصنع
noun
جامه ارغوانی
noun countable
جاه و جلال
verb - transitive verb - intransitive
ارغوانی کردن یا شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد purple

  1. noun, adjective blue and red colors mixed together
    Synonyms: amaranthine, amethyst, bluish red, color, heliotrope, lavender, lilac, magenta, mauve, mulberry, orchid, perse, plum, pomegranate, reddish blue, violaceous, violet, wine

Idioms

  • born to (or in) the purple

    از نژاد شاهان یا بزرگان، شه‌تبار، بزرگ‌زاده

  • the purple

    مقام شاهی، مقام شامخ، بلند پایگی

ارجاع به لغت purple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purple

لغات نزدیک purple

پیشنهاد بهبود معانی