شکل جمع:
rowdiesصفت تفضیلی:
rowdierصفت عالی:
rowdiestپرسروصدا، خشن، داد و بیداد کن، سرکش، سروصدا و آشوب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A bunch of rowdies invaded the hall and disrupted the speech.
دستهای از اوباش توی سالن ریختند و سخنرانی را بههم زدند.
The rowdy customer was kicked out of the restaurant.
مشتری جنجالآفرین را از رستوران بیرون کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rowdy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rowdy