آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Opposite

    ˈɑːpəzɪt ˈɒpəzət

    شکل جمع:

    opposites

    صفت تفضیلی:

    more opposite

    صفت عالی:

    most opposite

    معنی opposite | جمله با opposite

    adjective B2

    ضد، روبه‌رو، مقابل

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    His shop is on Ferdowsi Avenue opposite Bank Melli.

    مغازه‌ی او در خیابان فردوسی روبه‌روی بانک ملی است.

    adjective

    جنس مخالف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    He is polite toward the (members of the) opposite sex.

    او نسبت به جنس مخالف (زنان) مؤدب است.

    adjective

    (هندسه) متقابل، همارا

    opposite angles

    گوشه‌های هم‌آرا (زوایای متقابل)

    adjective

    روبه‌رو، مقابل، ضد، وارونه، از روبه‌رو

    He and I hold opposite views on this issue.

    دراین‌باره او و من عقاید متضادی داریم.

    noun

    مخالف، پاد، پادگر

    the opposite direction

    جهت مخالف

    This word has two opposite meanings.

    این واژه دو معنی مخالف دارد.

    adjective

    معکوس، عکس قضیه

    adverb

    در طرف مقابل، طرف مقابل

    on the opposite side of the road

    در طرف مقابل جاده

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد opposite

    1. adjective unlike, conflicting; completely different
      Synonyms:
      different opposed contrary dissimilar adverse conflicting inconsistent separate unrelated hostile antagonistic irreconcilable contradictory diverse reversed inverse diametric unconnected unalike vis-á-vis facing corresponding diametrically opposed antithetical reverse violative counter repugnant unsimilar inimical polar paradoxical antipodal contrasted obverse contrapositive fronting crosswise ornery flip-side independent retrograde antipodean
      Antonyms:
      similar like compatible
    1. noun something completely unlike
      Synonyms:
      antithesis contrast opposition contrary reverse converse foil counterpart inverse paradox contradiction contra antipole antipode obverse vice versa other side other extreme other side of coin another adverse antilogy antonym
      Antonyms:
      similarity same likeness

    Idioms

    opposites attract

    (اضداد به یکدیگر جذب می‌شوند) اشخاص دارای شخصیت‌ها و طبایع متفاوت مکمل یکدیگر می‌شوند

    لغات هم‌خانواده opposite

    • noun
      opposition, opposite
    • adjective
      opposed, opposing, opposite
    • verb - transitive
      oppose
    • adverb
      opposite

    سوال‌های رایج opposite

    شکل جمع opposite چی میشه؟

    شکل جمع opposite در زبان انگلیسی opposites است.

    صفت تفضیلی opposite چی میشه؟

    صفت تفضیلی opposite در زبان انگلیسی more opposite است.

    صفت عالی opposite چی میشه؟

    صفت عالی opposite در زبان انگلیسی most opposite است.

    ارجاع به لغت opposite

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «opposite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/opposite

    لغات نزدیک opposite

    • - opposeless
    • - opposing
    • - opposite
    • - opposite hitter
    • - opposite number
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.