شکل جمع:
oppositionsضدیت، مخالفت، مقاومت، تضاد، مقابله
His opposition to slavery was obvious.
مخالفت او با بردهداری آشکار بود.
We offered strong opposition to the advance of the enemy.
ما در مقابل پیشرفت دشمن سخت مقاومت کردیم.
اقلیت مخالف دولت، حزب مخالف، حزب اقلیت، جناح مخالف، گروه مخالف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the leader of the Opposition
رهبر حزب اقلیت (مخالف)
The Labour Party was in opposition for the first time in years.
برای اولین بار در سالیان دراز حزب کارگر در اقلیت بود.
(حزب) در اقلیت، در جناح مخالف
in opposition to something (or someone)
در مخالفت با چیزی (یا کسی)، در مقام مخالفت با چیزی (یا کسی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «opposition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/opposition