فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rivalry

ˈraɪvlri ˈraɪvlri

شکل جمع:

rivalries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2

رقابت، هماوردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Parents play a crucial role in managing sibling rivalry.

والدین نقش مهمی در مدیریت رقابت بین خواهر و برادر دارند.

The rivalry between the political parties was a constant source of tension.

هماوردی بین احزاب سیاسی منبع دائمی تنش بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rivalry

  1. noun competition
    Synonyms:
    contest game match sport opposition conflict struggle fight race clash encounter bout event engagement tournament duel antagonism emulation jealousy candidacy one on one matchup tug-of-war athletic event

ارجاع به لغت rivalry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rivalry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rivalry

لغات نزدیک rivalry

پیشنهاد بهبود معانی