فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jealousy

ˈdʒeləsi ˈdʒeləsi

شکل جمع:

jealousies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1

حسادت، رشک، حسد، حسودی، غیرت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Her success caused her sister's jealousy.

موفقیت او رشک خواهرانش را برانگیخت.

He did it out of jealousy.

او این کار را از روی حسادت کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The jealousy of his wife was intense.

حسادت زن او شدید بود.

They guard their freedom with stubborn jealousy.

آنان با غیرت تمام از آزادی خود پاسداری می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jealousy

  1. noun envy
    Synonyms:
    resentment covetousness resentfulness grudge enviousness begrudging spite grudgingness green-eyed monster backbiting jaundiced eye evil eye

ارجاع به لغت jealousy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jealousy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jealousy

لغات نزدیک jealousy

پیشنهاد بهبود معانی