امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resentment

rɪˈzentmənt rɪˈzentmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    resentments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
رنجش، خشم، غیض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The people's resentment of the government was on the rise.
- ناخشنودی مردم نسبت به دولت رو به افزایش بود.
- my resentment of what he said
- رنجش من از حرف‌های او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resentment

  1. noun hate, anger
    Synonyms: acerbity, acrimony, animosity, animus, annoyance, antagonism, bad feeling, bitterness, choler, cynicism, displeasure, dudgeon, exacerbation, exasperation, fog, fury, grudge, huff, hurt, ill feeling, ill will, indignation, ire, irritation, malice, malignity, miff, offense, outrage, passion, perturbation, pique, rage, rancor, rise, spite, umbrage, vehemence, vexation, wrath
    Antonyms: affection, happiness, liking, love, pleasure

ارجاع به لغت resentment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resentment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resentment

لغات نزدیک resentment

پیشنهاد بهبود معانی