معنی ire به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

aɪr aɪə

معنی و نمونه‌جمله

noun

خشم، غضب، عصبانیت، ازجادررفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- to arouse the ire (of)

- خشمگین کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ire

noun anger

Synonyms: annoyance, boiling point, conniption, conniption fit, displeasure, exasperation, fury, indignation, more heat than light, passion, rage, slow burn, wrath

Antonyms: cheer, happiness

ارجاع به لغت ire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ire

لغات نزدیک ire

- irbil
- irbm
- ire
- ireful
- ireland

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return