با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wrath

ræθ rɒθ rɒθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
خشم، غضب، غیظ، اوقات تلخی زیاد، قهر
- the Grapes of Wrath
- خوشه‌های خشم
- the wrath of God
- خشم خداوند
adjective
(انگلیسی بریتانیایی) خشمگین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wrath

  1. noun extreme anger
    Synonyms: acrimony, asperity, boiling point, conniption, dander, displeasure, exasperation, flare-up, fury, hate, hatefulness, huff, indignation, ire, irritation, mad, madness, offense, passion, rage, resentment, rise, stew, storm, temper, vengeance
    Antonyms: happiness, love

ارجاع به لغت wrath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wrath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wrath

لغات نزدیک wrath

پیشنهاد بهبود معانی