شکل جمع:
affectionsمهربانی، تأثیر، عاطفه، مهر، ابتلا ، خاصیت، علاقه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She gazed with deep affection at her baby.
با محبتی عمیق به طفل خود خیره شد.
family affections
علایق خانوادگی
Shape and weight are affections of bodies.
شکل و وزن از خصایص اجسام است.
the reciprocal affection of moving bodies
گرایش متقابل اجسام در حال حرکت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «affection» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affection