Warmth

wɔːrmθ wɔːmθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
گرمی، حرارت، تعادل گرما، ملایمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the warmth of sunshine
- گرمای آفتاب
- the warmth of fire in that cold winter
- گرمی آتش در آن زمستان سرد
- a man of kindness and warmth
- مردی مهربان و خونگرم
- the warmth of his reception
- گرمی پذیرایی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد warmth

  1. noun Fervor
    Synonyms: passion, fever, heat, feeling
  2. noun Affection
    Synonyms: affection, friendliness, cordiality, kindness, affability, agreeability, agreeableness, amenity, amiability, ardor, amiableness, calescence, congeniality, compassion, congenialness, affectionateness, warmheartedness, earnestness, empressement, cordialness, enthusiasm, fervency, geniality, fervor, genialness, glow, sympathy, pleasantness, heat, hospitality, sociability, sociableness, fondness, passion, spirit, temperature, vehemence, zeal, lovingness
  3. noun Heat
    Synonyms: heat, warmness, light, excitation, glow, excitement

لغات هم‌خانواده warmth

ارجاع به لغت warmth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warmth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warmth

لغات نزدیک warmth

پیشنهاد بهبود معانی