با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sociability

ˌsoʊʃəˈbɪlɪti ˌsəʊʃəˈbɪlɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
جامعه‌پذیری، مردم‌آمیزی (نیاز یا تمایل به جستن هم‌نشین و دوست و روابط اجتماعی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He lacked sociability and preferred to spend his time alone.
- او از جامعه‌پذیری بی‌بهره بود و ترجیح می‌داد وقتش را به‌تنهایی بگذراند.
- His sociability and friendly nature made him popular among his neighbors.
- مردم‌آمیزی و رفتار دوستانه‌اش باعث محبوبیت او در بین همسایگانش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sociability

  1. noun The quality of being pleasant and friendly
    Synonyms: affability, agreeability, agreeableness, amenity, amiability, amiableness, congeniality, congenialness, cordiality, cordialness, friendliness, geniality, genialness, pleasantness, sociableness, warmth
  2. noun The relative tendency or disposition to be sociable or associate with one's fellows
    Synonyms: social intercourse, geniality, sociableness, friendliness, affability
    Antonyms: unsociability

لغات هم‌خانواده sociability

ارجاع به لغت sociability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sociability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sociability

لغات نزدیک sociability

پیشنهاد بهبود معانی