فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Socialize

ˈsoʊʃəlaɪz ˈsəʊʃl-aɪz

گذشته‌ی ساده:

socialized

شکل سوم:

socialized

سوم‌شخص مفرد:

socializes

وجه وصفی حال:

socializing

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: socialise

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2

معاشرت کردن، رفت‌وآمد کردن، حشرونشر کردن

Europeans did not socialize with natives.

اروپاییان با بومیان معاشرت نمی‌کردند.

I love to socialise with my friends on the weekends.

دوست دارم آخر هفته‌ها با دوستانم معاشرت کنم.

verb - transitive

اجتماعی کردن، جامعه‌پذیر کردن، با جامعه سازگار کردن، با جامعه آشنا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The therapist worked with the child to socialize him and improve his communication skills.

درمانگر با کودک کار کرد تا او را اجتماعی کند و مهارت‌های ارتباطی‌اش را بهبود بخشد.

verb - intransitive

اجتماعی شدن، جامعه‌پذیر شدن، با جامعه سازگار شدن، با جامعه آشنا شدن

The cat seemed hesitant to socialize.

به نظر می‌رسید گربه برای اجتماعی شدن مردد بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد socialize

  1. verb be friendly at gatherings
    Synonyms:
    mingle mix associate hang out get together fraternize entertain hobnob pal around consort keep company go out get around make the rounds hang around with run with join club chum with league tie up with make advances
    Antonyms:
    shun exclude

لغات هم‌خانواده socialize

  • verb - transitive
    socialize

ارجاع به لغت socialize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «socialize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/socialize

لغات نزدیک socialize

پیشنهاد بهبود معانی