آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ بهمن ۱۴۰۲

    Go Out

    ɡoʊ aʊt ɡəʊ aʊt

    گذشته‌ی ساده:

    went out

    شکل سوم:

    gone out

    سوم‌شخص مفرد:

    goes out

    وجه وصفی حال:

    going out

    معنی go out | جمله با go out

    phrasal verb verb - intransitive A1

    بیرون رفتن (از اتاق یا خانه) (به‌ویژه برای تفریح یا فعالیتی خاص)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    I need to go out and buy some groceries.

    من باید برم بیرون و مواد غذایی بخرم.

    They decided to go out and explore the city.

    تصمیم گرفتند بیرون بروند و شهر را بگردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She always likes to go out and meet new people.

    او همیشه دوست دارد بیرون برود و با افراد جدید آشنا شود.

    I need to go out and get some fresh air.

    باید برم بیرون و هوای تازه بخورم.

    The kids are excited to go out and play in the park.

    بچه‌ها برای بیرون رفتن و بازی در پارک هیجان‌زده هستند.

    phrasal verb verb - intransitive

    با هم بودن (داشتن رابطه‌ی عاشقانه و معمولاً جنسی با کسی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    I heard that Sarah and Tom are going out.

    شنیدم که سارا و تام با هم هستند.

    Are you two still going out, or did you break up?

    آیا شما دو نفر هنوز با هم هستید یا از هم جدا شدید؟

    phrasal verb verb - intransitive

    پایین رفتن، عقب نشستن، پس کشیدن (جریان آب)

    The sea level will go out in the afternoon.

    سطح دریا بعدازظهر پایین می‌رود.

    We can go out for a walk on the beach once the tide goes out.

    پس از عقب نشستن جزرومد می‌توانیم برای پیاده‌روی در ساحل بیرون برویم.

    phrasal verb verb - intransitive

    خاموش شدن (آتش و چراغ و غیره)

    The street lamp went out during the storm.

    چراغ خیابان هنگام طوفان خاموش شد.

    The candle went out.

    شمع خاموش شد.

    phrasal verb verb - intransitive

    انگلیسی بریتانیایی ورزش حذف شدن، کنار رفتن (از رقابت)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Iran national football team went out in the semifinal of AFC Asian Cup Qatar 2023™.

    تیم ملی فوتبال ایران در مرحله‌ی نیمه‌نهایی جام ملت‌های آسیا ۲۰۲۳ قطر حذف شد.

    Despite their best efforts, the team went out in the first round of the tournament.

    این تیم علی‌رغم تلاش‌هایش در دور اول مسابقات حذف شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The team's lack of preparation and coordination led them to go out of the competition early on.

    ناآمادگی و ناهماهنگی تیم باعث شد تا زودتر از دور مسابقات کنار بروند.

    phrasal verb verb - intransitive

    تمام شدن، به پایان رسیدن، پایان یافتن (سال و ماه)

    The year is about to go out.

    سال دارد تمام می‌شود.

    The month is going out faster than I expected.

    این ماه سریع‌تر از چیزی که انتظار داشتم دارد به پایان می‌رسد.

    phrasal verb verb - intransitive

    استعفا کردن، کناره‌گیری کردن

    The professor announced his plans to go out at the end of the semester.

    استاد برنامه‌اش برای استعفا در پایان ترم را اعلام کرد.

    The politician was forced to go out.

    این سیاستمدار مجبور به کناره‌گیری شد.

    phrasal verb verb - intransitive

    از مد افتادن، دمده شدن (لباس)

    It's time to clean out my closet and get rid of all the clothes that have gone out.

    وقت آن است که کمدم را تمیز کنم و از شر تمام لباس‌هایی که از مد افتاده‌اند خلاص شوم.

    I need to update my wardrobe because most of my clothes are going out.

    باید لباس‌هایم را به‌روز کنم زیرا بیشتر لباس‌هایم دارند دمده می‌شوند.

    phrasal verb verb - intransitive

    آخرین کارت را رو کردن (در بازی)، آخرین دست را بازی کردن

    The player confidently went out, knowing she had the winning card in her hand.

    این بازیکن با اطمینان از اینکه کارت برنده را در دست دارد آخرین کارت را رو کرد.

    He knew he had to go out with a strong card in order to secure his victory.

    او می‌دانست که باید با یک کارت قوی آخرین دست را بازی کند تا پیروزی‌اش را تضمین کند.

    phrasal verb verb - intransitive

    اعتصاب کردن، دست از کار کشیدن

    The workers decided to go out.

    کارگران تصمیم گرفتند اعتصاب کنند.

    The teachers threatened to go out if their demands for smaller class sizes were not met.

    معلمان تهدید کردند که در صورت برآورده نشدن خواسته‌هایشان برای داشتن کلاس‌های کوچک‌تر، دست از کار خواهند کشید.

    phrasal verb verb - intransitive

    سیاست سقوط کردن، از قدرت افتادن (دولت و حکومت)

    The economic crisis caused the state to go out and be replaced by a new administration.

    بحران اقتصادی باعث شد که دولت سقوط کند و یک دولت جدید جایگزین شود.

    The government's corruption scandal caused it to go out.

    رسوایی فساد حکومت باعث از قدرت افتادن آن شد.

    phrasal verb verb - intransitive

    نامزد شدن، داوطلب شدن، کاندیدا شدن

    I decided to go out for the student council election.

    تصمیم گرفتم برای انتخابات شورای دانش‌آموزی نامزد شوم.

    He plans to go out for the job of mayor.

    او قصد دارد برای شغل شهردار کاندیدا شود.

    phrasal verb verb - intransitive

    منتشر شدن، پخش شدن، توزیع شدن (اعلامیه و غیره)

    The announcement will go out on social media.

    این اطلاعیه در شبکه‌های اجتماعی منتشر خواهد شد.

    The news of the product recall quickly went out across social media platforms.

    خبر فراخوان این محصول به‌سرعت در سراسر شبکه‌های اجتماعی پخش شد.

    phrasal verb verb - intransitive

    پخش شدن (برنامه‌ی تلویزیونی یا رادیویی)

    The new episode of my favorite TV show will go out tonight.

    قسمت جدید برنامه‌ی تلویزیونی محبوب من امشب پخش می‌شود.

    The documentary will go out next week.

    این مستند هفته‌ی آتی پخش خواهد شد.

    phrasal verb verb - intransitive

    بیهوش شدن، به خواب رفتن

    I can't wait to go out and get some rest tonight.

    بی‌صبرانه منتظرم تا امشب به خواب بروم و کمی استراحت کنم.

    The medication made me go out almost instantly.

    این دارو باعث شد تقریباً فوراً بیهوش شوم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد go out

    1. phrasal verb become extinguished
      Synonyms:
      die cease expire burn out stop shining fade out die out dim become dark darken flicker
      Antonyms:
      inflame
    1. phrasal verb leave
      Synonyms:
      depart exit walk out go on strike decamp
      Antonyms:
      enter arrive come back

    Phrasal verbs

    go out for

    کاندید شدن، درخواست دادن

    همدردی کردن

    go out with

    قرار عاشقانه گذاشتن

    go out to

    احساس همدردی کردن

    Collocations

    go out of business

    (شرکت و مغازه و غیره) تعطیل شدن (برای همیشه)

    go out (or escape) with a hiss

    هیس‌هیس‌کنان (یا با صدای فس) از چیزی خارج شدن (مثل باد از بادکنک سوراخ)

    Idioms

    go out of one's way

    به‌عمد کاری را انجام دادن، کوشیدن، فعالیت فوق‌العاده کردن

    سوال‌های رایج go out

    گذشته‌ی ساده go out چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده go out در زبان انگلیسی went out است.

    شکل سوم go out چی میشه؟

    شکل سوم go out در زبان انگلیسی gone out است.

    وجه وصفی حال go out چی میشه؟

    وجه وصفی حال go out در زبان انگلیسی going out است.

    سوم‌شخص مفرد go out چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد go out در زبان انگلیسی goes out است.

    ارجاع به لغت go out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «go out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-out

    لغات نزدیک go out

    • - go on with
    • - go one's way (or come one's way)
    • - go out
    • - go out (or escape) with a hiss
    • - go out for
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.