امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fraternize

ˈfræt̬ərnaɪz ˈfrætənaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive
دوست بودن، برادری کردن، متفق ساختن، برادری دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The soldiers were warned against fraternizing with the natives.
- به سربازان در مورد دوستی و معاشرت با بومیان اخطار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fraternize

  1. verb associate with
    Synonyms:
    be friendly be sociable with club together consort with fall in with go around with hang out with hobnob keep company with make friends mingle with mix with rub elbows with rub shoulders with run with socialize with
    Antonyms:
    disagree ignore

ارجاع به لغت fraternize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fraternize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fraternize

لغات نزدیک fraternize

پیشنهاد بهبود معانی