فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Get Around

ɡɛt əˈraʊnd ɡɛt əˈraʊnd

گذشته‌ی ساده:

got around

شکل سوم:

gotten around

سوم‌شخص مفرد:

gets around

وجه وصفی حال:

getting around

توضیحات:

همچنین در حالت شکل سوم می‌توان از got around به‌جای gotten around استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

سفر کردن، گردش کردن (بسیار زیاد)

در انگلیسی بریتانیایی از get about استفاده می‌شود.

They love getting around and exploring different cultures and cuisines.

آن‌ها عاشق دور دنیا گشتن و کشف فرهنگ‌ها و غذاهای مختلف هستند.

That journalist really gets around. he’s reported from every continent.

آن روزنامه‌نگار واقعاً زیاد سفر می‌کند. از تمام قاره‌ها گزارش تهیه کرده است.

phrasal verb

رفت‌وآمد کردن، حرکت کردن، جابه‌جا شدن (بدون سختی، معمولاً ناشی از بیماری و کهولت سن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He broke his leg, so it’s difficult for him to get around at the moment.

پایش شکسته، بنابراین درحال‌‍حاضر جابه‌جا شدن برایش دشوار است.

She uses a wheelchair to get around the house.

برای حرکت کردن در خانه از صندلی چرخ‌دار استفاده می‌کند.

phrasal verb

انگلیسی آمریکایی پخش شدن، منتشر شدن، دهان‌به‌دهان گشتن، همه‌جا پیچیدن، به گوش همه رسیدن (خبر یا اطلاعات)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

Once the rumor got around, everyone started asking questions.

وقتی شایعه پخش شد، همه شروع به پرسیدن سؤال کردند.

It didn’t take long for the story to get around the school.

زیاد طول نکشید تا این داستان در مدرسه بپیچد.

phrasal verb

مانعی را دور زدن، راه‌حل پیدا کردن، غلبه کردن بر مشکلی، چاره اندیشیدن

They managed to get around the password restriction by using a clever trick.

آن‌ها با استفاده از ترفندی هوشمندانه، بر محدودیت رمز عبور غلبه کردند.

He got around the traffic by taking a back road.

با رفتن از جاده‌ی فرعی، ترافیک را دور زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد get around

  1. phrasal verb move to the other side of an obstruction
  1. phrasal verb come around something
  1. phrasal verb avoid or bypass an obstacle
  1. phrasal verb circumvent the obligation and performance of a chore
  1. phrasal verb transport oneself from place to place

ارجاع به لغت get around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-around

لغات نزدیک get around

پیشنهاد بهبود معانی