شکل جمع:
fellowshipsانجمن، محفل، جمعیت، گروه
Many fellowships focus on charity and community service.
بسیاری از انجمنها بر امور خیریه و خدمت به جامعه تمرکز دارند.
She joined a fellowship of writers who meet monthly.
او به محفل نویسندگانی پیوست که ماهی یکبار گرد هم میآیند.
We must learn to live in fellowship with nature and other creatures.
بایستی بیاموزیم که با طبیعت و موجودات دیگر همزیستی کنیم.
their fellowship in crime
همدستی آنان در تبهکاری
the Fellowship of Christian Athletes
انجمن ورزشکاران مسیحی
قدیمی رفاقت، همدلی، همنشینی، صمیمیت، برادری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He enjoyed the fellowship of other poets.
او از همنشینی با شعرای دیگر لذت میبرد.
Camping together created a strong fellowship between the students.
اردو زدن با هم باعث ایجاد رفاقت عمیقی بین دانشجویان شد.
کرسی استادی، هیئت علمی
The university offers several fellowships for distinguished scholars.
دانشگاه چندین کرسی استادی برای پژوهشگران برجسته ارائه میدهد.
After years of research, she finally received a research fellowship.
پس از سالها پژوهش، او سرانجام سمت پژوهشی دریافت کرد.
کمکهزینهی تحصیلی، بورسیهی تحصیلی
I received a fellowship in the field of English Literature.
من در رشتهی ادبیات انگلیسی بورس تحصیلی دریافت کردم.
The fellowship covered tuition fees and living expenses.
این کمکهزینهی تحصیلی، شهریه و هزینههای زندگی را پوشش داد.
شکل جمع fellowship در زبان انگلیسی fellowships است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fellowship» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fellowship