امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Communion

kəˈmjuːnjən kəˈmjuːnjən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
مشارکت، آیین عشا ربانی، صمیمیت و همدلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a communion of interest
- اشتراک منافع
- the Presbyterian communion
- اعضای فرقه‌ی پرسبیتاریان
- the communion of the faithful and the committed
- امت با ایمان و متعهد
- to take Communion
- در مراسم عشای ربانی شرکت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد communion

  1. noun affinity, agreement
    Synonyms:
    accord association closeness close relationship communing concord contact converse fellowship harmony intercommunication intercourse intimacy participation rapport sympathy togetherness unity
    Antonyms:
    antagonism contention disagreement discord disunity division hostility variance
  1. noun sacrament in church; body of believers sharing a sacrament
    Synonyms:
    breaking of bread church creed denomination Eucharist faith Lord’s Supper Mass persuasion religion sacrament

ارجاع به لغت communion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «communion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/communion

لغات نزدیک communion

پیشنهاد بهبود معانی