از این طرف به آن طرف، از عرض، سراسر
He swam across the river.
او با شنا عرض رودخانه را طی کرد.
They're building a new bridge across the river.
آنها درحال ساختن پل جدیدی بر روی رودخانه هستند.
across time
در طول زمان
Board sawed across.
تختههایی که از پهنا بریده شدهاند.
The island is 200 miles across.
پهنای جزیره 200 مایل است.
روبهرو، آنسوی، مقابل، در آن سوی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bus station is right across the square.
ایستگاه اتوبوس درست مقابل میدان است.
He sat across the table from his friend.
او روبهروی دوستش پشت میز نشست.
the shop across the street
مغازهی آن طرف خیابان
across the street
در آن سوی خیابان
در سرتاسر، در تمام نقاط، در سراسر، در جایجای
Protests erupted across the country in response to the policy.
در واکنش به این سیاست، اعتراضها در سرتاسر کشور آغاز شد.
Internet access is now available across rural areas.
دسترسی به اینترنت اکنون در سراسر مناطق روستایی فراهم است.
بهطور متقاطع، مورب، کج، ضربدری
The path ran across the hill at a steep angle.
مسیر بهصورت مورب از روی تپه عبور میکرد.
Draw a line across the page at an angle.
یک خط کج روی صفحه بکش.
to lay one stick across another
یک چوب را به طور متقاطع روی چوب دیگر قرار دادن
The lake lying across the border.
دریاچهای که مرز را قطع میکند.
قابل فهم، واضح، قابل درک، قابل قبول
His meaning didn't come across.
منظورش واضح نبود.
He failed to get his thoughts across.
او نتوانست افکار خود را منتقل کند.
(منظور یا پیام) واضح بودن، رسا بودن
اتفاقی ملاقات کردن، اتفاقی یافتن
موافق بودن برای داشتن رابطهی جنسی
(اتفاقا به کسی یا چیزی) برخوردن، تصادفا پیدا کردن
فهماندن، بیان کردن، منظور را رساندن
عبور کردن
به روز ماندن
بیان کردن، فهماندن
میانبر زدن، اریب رفتن، از میان (چیزی) رد شدن، قیقاچ رفتن
غفلتاً آمدن یا رفتن
snake one's way through (or past or across)
مسیر مارپیچ داشتن، مارپیچ رفتن، پر پیچ و خم بودن
رساندن پیام، منظورت را فهماندن
با خشم و سرعت حرکت کردن، شتابان و خروشان حرکت کردن، با خشم راه خود را باز کردن (از/ در میان)
روبهروی، آن سوی، آن طرف، مقابل
کلمهی «across» در زبان فارسی به «عبور از»، «عرض» یا «در سراسر» ترجمه میشود.
«Across» یکی از کلمات پرکاربرد در زبان انگلیسی است که معمولاً برای بیان حرکت یا قرارگیری چیزی از یک طرف به طرف دیگر یک مکان، سطح یا فضای مشخص استفاده میشود. این کلمه میتواند نقش حرف اضافه، قید یا حتی پیشوند داشته باشد و در جملههایی به کار میرود که نشاندهنده عبور، انتقال یا گستردگی در سطحی عرضی یا گسترده است. برای مثال، جملهی «She walked across the street» به معنای «او از عرض خیابان عبور کرد» است.
از نظر مکانی، «across» به معنای حرکت یا قرار گرفتن در جهت عرضی نسبت به یک مسیر یا نقطه مشخص است. این واژه تفاوت مهمی با «along» دارد که بیشتر بیانگر حرکت یا قرارگیری در طول یک مسیر یا خط است. به طور کلی، «across» اشاره به عبور از یک طرف به طرف مقابل دارد، خواه این مسیر کوتاه باشد یا طولانی، مستقیم یا منحنی.
در کاربردهای انتزاعیتر، «across» میتواند به معنای «در سراسر» یا «در تمام نقاط» یک منطقه یا حوزه باشد. مثلاً در جمله «The news spread across the country» یعنی «خبر در سراسر کشور پخش شد». این کاربرد نشاندهنده گستردگی و فراگیری موضوع یا رخداد در یک ناحیه جغرافیایی یا فرهنگی است.
در ادبیات و گفتگوهای روزمره، «across» به عنوان ابزاری برای ایجاد تصویر ذهنی دقیقتر از موقعیتها و حرکات استفاده میشود. این کلمه به مخاطب کمک میکند تا نحوه و جهت حرکت یا گستردگی را بهتر تصور کند و ارتباط بهتری با محتوای جمله برقرار نماید.
«across» با گستردگی کاربرد و توانایی بیان موقعیتهای مکانی و انتزاعی، نقش مهمی در انتقال دقیق مفاهیم دارد. آشنایی با معانی و کاربردهای متنوع آن به بهبود مهارتهای زبان انگلیسی کمک میکند و توانایی بیان موقعیتها و حرکات پیچیده را افزایش میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «across» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/across