آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ شهریور ۱۴۰۴

    Across

    əˈkrɒːs əˈkrɒs

    معنی across | جمله با across

    adverb preposition A2

    از این طرف به آن طرف، از عرض، سراسر

    He swam across the river.

    او با شنا عرض رودخانه را طی کرد.

    They're building a new bridge across the river.

    آن‌ها درحال ساختن پل جدیدی بر روی رودخانه هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    across time

    در طول زمان

    Board sawed across.

    تخته‌هایی که از پهنا بریده شده‌اند.

    The island is 200 miles across.

    پهنای جزیره 200 مایل است.

    preposition A2

    روبه‌رو، آن‌سوی، مقابل، در آن سوی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The bus station is right across the square.

    ایستگاه اتوبوس درست مقابل میدان است.

    He sat across the table from his friend.

    او روبه‌روی دوستش پشت میز نشست.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the shop across the street

    مغازه‌ی آن طرف خیابان

    across the street

    در آن سوی خیابان

    preposition

    در سرتاسر، در تمام نقاط، در سراسر، در جای‌جای

    Protests erupted across the country in response to the policy.

    در واکنش به این سیاست، اعتراض‌ها در سرتاسر کشور آغاز شد.

    Internet access is now available across rural areas.

    دسترسی به اینترنت اکنون در سراسر مناطق روستایی فراهم است.

    preposition

    به‌طور متقاطع، مورب، کج، ضربدری

    The path ran across the hill at a steep angle.

    مسیر به‌صورت مورب از روی تپه عبور می‌کرد.

    Draw a line across the page at an angle.

    یک خط کج روی صفحه بکش.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to lay one stick across another

    یک چوب را به طور متقاطع روی چوب دیگر قرار دادن

    The lake lying across the border.

    دریاچه‌ا‌ی که مرز را قطع می‌کند.

    adverb

    قابل فهم، واضح، قابل درک، قابل قبول

    His meaning didn't come across.

    منظورش واضح نبود.

    He failed to get his thoughts across.

    او نتوانست افکار خود را منتقل کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد across

    1. preposition traversing a space, side to side
      Synonyms:
      over beyond opposite cross crosswise transversely athwart

    Phrasal verbs

    come across

    (منظور یا پیام) واضح بودن، رسا بودن

    اتفاقی ملاقات کردن، اتفاقی یافتن

    موافق بودن برای داشتن رابطه‌ی جنسی

    get across

    عبور کردن

    تفهیم کردن، به وضوح بیان کردن

    run across

    (اتفاقا به کسی یا چیزی) برخوردن، تصادفا پیدا کردن

    put across

    فهماندن، بیان کردن، منظور را رساندن

    go across

    عبور کردن

    Phrasal verbs بیشتر

    keep across

    به روز ماندن

    put oneself across

    بیان کردن، فهماندن

    cut across

    میان‌بر زدن، اریب رفتن، از میان (چیزی) رد شدن، قیقاچ رفتن

    pop across (or down or out)

    غفلتاً آمدن یا رفتن

    Collocations

    snake one's way through (or past or across)

    مسیر مارپیچ داشتن، مارپیچ رفتن، پر پیچ و خم بودن

    get a message across

    رساندن پیام، منظورت را فهماندن

    Idioms

    storm one's way across

    با خشم و سرعت حرکت کردن، شتابان و خروشان حرکت کردن، با خشم راه خود را باز کردن (از/ در میان)

    across from

    روبه‌روی، آن سوی، آن طرف، مقابل

    سوال‌های رایج across

    معنی across به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «across» در زبان فارسی به «عبور از»، «عرض» یا «در سراسر» ترجمه می‌شود.

    «Across» یکی از کلمات پرکاربرد در زبان انگلیسی است که معمولاً برای بیان حرکت یا قرارگیری چیزی از یک طرف به طرف دیگر یک مکان، سطح یا فضای مشخص استفاده می‌شود. این کلمه می‌تواند نقش حرف اضافه، قید یا حتی پیشوند داشته باشد و در جمله‌هایی به کار می‌رود که نشان‌دهنده عبور، انتقال یا گستردگی در سطحی عرضی یا گسترده است. برای مثال، جمله‌ی «She walked across the street» به معنای «او از عرض خیابان عبور کرد» است.

    از نظر مکانی، «across» به معنای حرکت یا قرار گرفتن در جهت عرضی نسبت به یک مسیر یا نقطه مشخص است. این واژه تفاوت مهمی با «along» دارد که بیشتر بیانگر حرکت یا قرارگیری در طول یک مسیر یا خط است. به طور کلی، «across» اشاره به عبور از یک طرف به طرف مقابل دارد، خواه این مسیر کوتاه باشد یا طولانی، مستقیم یا منحنی.

    در کاربردهای انتزاعی‌تر، «across» می‌تواند به معنای «در سراسر» یا «در تمام نقاط» یک منطقه یا حوزه باشد. مثلاً در جمله «The news spread across the country» یعنی «خبر در سراسر کشور پخش شد». این کاربرد نشان‌دهنده گستردگی و فراگیری موضوع یا رخداد در یک ناحیه جغرافیایی یا فرهنگی است.

    در ادبیات و گفتگوهای روزمره، «across» به عنوان ابزاری برای ایجاد تصویر ذهنی دقیق‌تر از موقعیت‌ها و حرکات استفاده می‌شود. این کلمه به مخاطب کمک می‌کند تا نحوه و جهت حرکت یا گستردگی را بهتر تصور کند و ارتباط بهتری با محتوای جمله برقرار نماید.

    «across» با گستردگی کاربرد و توانایی بیان موقعیت‌های مکانی و انتزاعی، نقش مهمی در انتقال دقیق مفاهیم دارد. آشنایی با معانی و کاربردهای متنوع آن به بهبود مهارت‌های زبان انگلیسی کمک می‌کند و توانایی بیان موقعیت‌ها و حرکات پیچیده را افزایش می‌دهد.

    ارجاع به لغت across

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «across» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/across

    لغات نزدیک across

    • - acrospire
    • - acrospore
    • - across
    • - across from
    • - across-the-board
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.