گذشتهی ساده:
crossedشکل سوم:
crossedسومشخص مفرد:
crossesوجه وصفی حال:
crossingشکل جمع:
crossesصفت تفضیلی:
crosserصفت عالی:
crossestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قلم زدن، حذف کردن، خط زدن
1- نامرتب کردن، آشفته کردن، درهم و برهم کردن، نابسامان کردن 2- نارو زدن به، نامردی کردن، اغوا کردن
(با انگشت روی سینهی خود یا در هوا) صلیب کشیدن
چشمان خود را چپ کردن
انگشتان خود را به صورت صلیب در آوردن (به عنوان دعا یا هنگام خطر و غیره)
(به منظور نشان دادن صداقت و سوگند خوردن) با انگشت روی قلب خود نشان صلیب کشیدن
(هنگام نشستن) یک پا را روی پای دیگر (ضربدر وار) قرار دادن، پا رو پا انداختن
به خاطر کسی خطور کردن، به فکر کسی رسیدن
1- (در اصل - هنگام پرداخت مزد فالگیر) با سکه کف دست خود نشان صلیب کشیدن 2- رشوه دادن، سبیل کسی را چرب کردن
ملاقات کردن، تلاقی کردن با، با هم سروکار داشتن
(با انگشت در هوا و یا روی سینهی خود) صلیب کشیدن
سختی کشیدن، ناملایمات را به جان خریدن
cross that bridge when you come to it
«چو فردا شود، فکر فردا کنیم» (نگران چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده است، نباش)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cross» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cross