سختی کشیدن، ناملایمات را به جان خریدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I know I have to bear my cross.
میدانم باید سختی بکشم.
After losing his job, John had to bear his cross.
جان پس از از دست دادن شغلش مجبور شد ناملایمات را به جان بخرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bear one's cross» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bear-ones-cross