مربوط بودن، تاثیر گذاشتن، نسبت داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new information will bear on our decision making process.
اطلاعات جدید بر فرایند تصمیمگیری ما تاثیر خواهد گذاشت.
Personal feelings did not bear on our decision.
احساسات شخصی روی تصمیم ما اثر نداشتند.
بهکار گرفتن، بهکار بستن، استفاده کردن از، ارائه دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bear on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bear-on