امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bear On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
مربوط بودن، تاثیر گذاشتن، نسبت داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The new information will bear on our decision making process.
- اطلاعات جدید بر فرایند تصمیم‌گیری ما تاثیر خواهد گذاشت.
- Personal feelings did not bear on our decision.
- احساسات شخصی روی تصمیم ما اثر نداشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bear on

  1. phrasal verb concern
    Synonyms:
    affect appertain to apply bear upon belong to involve pertain to refer to relate to touch upon
    Antonyms:
    be immaterial be irrelevant be of no consequence

Idioms

  • bring to bear

    به‌کار گرفتن، به‌کار بستن، استفاده کردن از، ارائه دادن

ارجاع به لغت bear on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bear on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bear-on

لغات نزدیک bear on

پیشنهاد بهبود معانی