گذشتهی ساده:
warmedشکل سوم:
warmedسومشخص مفرد:
warmsوجه وصفی حال:
warmingصفت تفضیلی:
warmerصفت عالی:
warmestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(چیزی یا کسی) گرم شدن یا کردن، داغ شدن یا کردن، حرارت دادن
(قبلاز بازی یا اجرا) گرم کردن، آماده کردن، دستگرمی بازی کردن
(غذا) گرم کردن، داغ کردن
(مهمانی) گرم شدن یا کردن
(قبلاز ورزش) گرم کردن، نرمش کردن
1- (خوراک پسمانده و غیره) دوباره گرم کردن 2- (پیش از مسابقه یا اجرای برنامه و غیره) خود را آماده کردن، تمرین کردن، نرمش کردن 3- (رجوع شود به: warmed-over)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «warm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warm