آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Warm

    wɔːrm wɔːm

    گذشته‌ی ساده:

    warmed

    شکل سوم:

    warmed

    سوم‌شخص مفرد:

    warms

    وجه وصفی حال:

    warming

    صفت تفضیلی:

    warmer

    صفت عالی:

    warmest

    معنی warm | جمله با warm

    adjective A1

    گرم، باحرارت، پرشور، خونگرم، صمیمی، پرهیجان

    a warm day

    یک روز گرم

    warm clothing for winter

    لباس گرم برای زمستان

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Hot coffee burns my mouth but warm coffee is pleasant.

    قهوه‌ی داغ دهانم را می‌سوزاند؛ ولی قهوه‌ی گرم مطبوع است.

    The body was still warm.

    جسد هنوز گرم بود.

    a warm fire

    آتش گرم

    a warm reception

    پذیرایی گرم

    warm friendship

    دوستی مهرآمیز

    a warm welcome

    خوشامد صمیمانه

    his warm and impetuous nature

    مزاج آتشی و متغیر او

    verb - transitive

    گرم کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    to warm up the engine

    موتور را گرم کردن

    The child warmed himself in front of the fire.

    کودک جلو آتش خودش را گرم کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The sun warmed the morning air.

    آفتاب هوای بامداد را گرم کرد.

    I warmed the baby's milk.

    شیر بچه را گرم کردم.

    adjective

    (رنگ) دارای سایه‌ی زرد یا نارنجی یا قرمز

    adjective

    (بو) تند، گرم

    verb - transitive

    مهر ورزیدن، محبت کردن، همدردی کردن، ملاطفت کردن، قوت قلب دادن، امیدوار کردن، اشتیاق نشان دادن، شور نشان دادن

    His encouragements warmed our hearts.

    تشویق‌های او به ما قوت قلب داد.

    verb - intransitive

    گرم شدن

    verb - intransitive

    امیدوار شدن، مشتاق شدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد warm

    1. adjective moderately hot
      Synonyms:
      hot warmish heated sunny summery glowing flushed sweaty sweating perspiring thermal toasty snug temperate mild pleasant lukewarm tepid balmy close sweltering scorching roasting sizzling melting broiling clement
      Antonyms:
      cold cool
    1. adjective friendly, kind
      Synonyms:
      kind pleasant amiable affectionate cheerful happy compassionate cordial genial gracious hospitable loving sincere sympathetic warmhearted affable heartfelt hearty kindhearted tender wholehearted ardent empathetic fervent kindly amorous responsive
      Antonyms:
      unfriendly unkind cold aloof cool uncaring unfeeling
    1. adjective enthusiastic
      Synonyms:
      excited keen passionate earnest animated lively spirited vigorous intense ardent fervent zealous emotional effusive heated fervid glowing hot gung-ho excitable vehement angry irascible stormy violent nutty amorous
      Antonyms:
      unenthusiastic indifferent uninterested cool
    1. verb heat up
      Synonyms:
      heat warm up warm over cook prepare fix toast bake microwave melt thaw chafe put on the fire
      Antonyms:
      cool chill freeze

    Phrasal verbs

    warm up

    گرم شدن، گرم کردن، داغ شدن، حرارت دادن

    گرم کردن، آماده کردن، دست‌گرمی بازی کردن (قبل‌از بازی یا اجرا)

    گرم کردن، داغ کردن (غذا)

    گرم شدن، جان گرفتن، هیجان‌انگیزتر شدن، بالا گرفتن (مهمان، رویداد و...)

    گرم کردن، نرمش کردن (قبل‌از ورزش)

    warm over

    1- (خوراک پس‌مانده و غیره) دوباره گرم کردن 2- (پیش از مسابقه یا اجرای برنامه و غیره) خود را آماده کردن، تمرین کردن، نرمش کردن 3- (رجوع شود به: warmed-over)

    لغات هم‌خانواده warm

    • noun
      warmth, warmer, warming
    • adjective
      warm, warming
    • verb - transitive
      warm
    • adverb
      warmly, warm

    سوال‌های رایج warm

    گذشته‌ی ساده warm چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده warm در زبان انگلیسی warmed است.

    شکل سوم warm چی میشه؟

    شکل سوم warm در زبان انگلیسی warmed است.

    وجه وصفی حال warm چی میشه؟

    وجه وصفی حال warm در زبان انگلیسی warming است.

    سوم‌شخص مفرد warm چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد warm در زبان انگلیسی warms است.

    صفت تفضیلی warm چی میشه؟

    صفت تفضیلی warm در زبان انگلیسی warmer است.

    صفت عالی warm چی میشه؟

    صفت عالی warm در زبان انگلیسی warmest است.

    ارجاع به لغت warm

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «warm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/warm

    لغات نزدیک warm

    • - warlock
    • - warlord
    • - warm
    • - warm blooded
    • - warm bloodedness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.