با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Microwave

ˈmaɪkrəweɪv ˈmaɪkrəweɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    microwaved
  • شکل سوم:

    microwaved
  • سوم شخص مفرد:

    microwaves
  • وجه وصفی حال:

    microwaving
  • شکل جمع:

    microwaves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    غذا و آشپزی میکرو ویو، ماکروفر
    • - I'll heat it up in the microwave.
    • - من آن‌را در مایکروویو گرم می‌کنم.
    • - Reheat the soup in the microwave.
    • - سوپ را دوباره در مایکروویو گرم کنید.
  • noun countable
    که موج، موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی، ریز موج
    • - I cook my food in a microwave.
    • - من خوراکم را در مایکروفر می‌پزم.
    • - This meat can be either fried or microwaved.
    • - این گوشت را می‌توان یا سرخ کرد و یا در مایکروویو پخت.
  • verb - transitive
    غذا و آشپزی با خوراک پز موجی پختن، (خوراک را) در مایکروویو پختن
    • - Never microwave egg in the shell.
    • - هرگز تخم‌مرغ را با پوسته در مایکروویو نپزید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد microwave

  1. verb cook
    Synonyms: bake, heat, melt, nuke, warm up, zap

ارجاع به لغت microwave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «microwave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/microwave

لغات نزدیک microwave

پیشنهاد بهبود معانی