امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Temperate

ˈtemprət ˈtemprət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
معتدل، ملایم، میانه‌رو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a temperate reply
- پاسخ ملایم
- the temperate climate of Shiraz
- هوای معتدل شیراز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد temperate

  1. adjective calm, moderate
    Synonyms:
    agreeable balmy checked clement collected composed conservative constant cool curbed discreet dispassionate equable even even-tempered fair gentle levelheaded medium mild modest pleasant reasonable regulated restrained self-controlled self-restrained sensible sober soft stable steady unexcessive unextreme unimpassioned warm
    Antonyms:
    immoderate stormy violent
  1. adjective controlled, sober
    Synonyms:
    abstemious abstentious abstinent continent moderate restrained self-restraining
    Antonyms:
    drunk excessive inebriated uncontrolled

ارجاع به لغت temperate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «temperate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/temperate

لغات نزدیک temperate

پیشنهاد بهبود معانی