امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Levelheaded

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دارای قضاوت صحیح، معقول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- A levelheaded man who doesn't panic.
- آدم خونسردی که زود دستپاچه نمی‌شود.
- a levelheaded decision
- تصمیمی معقول
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد levelheaded

  1. adjective reasonable, calm
    Synonyms:
    all there balanced collected commonsensical composed cool cool as cucumber coolheaded dependable discreet even-tempered far-sighted in one’s right mind judicious practical prudent rational sane self-possessed sensible steady together unflappable wise with all marbles
    Antonyms:
    nervous unreasonable upset
  1. adjective calm
    Synonyms:
    all there balanced collected commonsensical composed cool coolheaded dependable discreet even-tempered farsighted judicious practical prudent rational reasonable sane self-possessed sensible steady together unflappable wise
    Antonyms:
    excitable

ارجاع به لغت levelheaded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «levelheaded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/levelheaded

لغات نزدیک levelheaded

پیشنهاد بهبود معانی