صفت تفضیلی:
more excessiveصفت عالی:
most excessiveمفرط، بیش ازاندازه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the existence of excessive amounts of fat in the diet
وجود چربی بیشازحد در خوراک روزانه
Hossein smoked excessively.
حسین در سیگارکشی افراط کرد.
excessive rainfalls
بارندگیهای مفرط
The costs were too excessive.
هزینهها بسیار کمرشکن بود.
Excessive praise spoils the child.
تعریف زیادی بچه را لوس میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «excessive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excessive