با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dizzying

ˈdɪziɪŋ ˈdizi-ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dizzied
  • شکل سوم:

    dizzied
  • سوم‌شخص مفرد:

    dizzies

معنی

adjective
گیج‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dizzying

  1. adjective Producing dizziness or vertigo
    Synonyms: dizzy, vertiginous, giddy
  2. verb To cause to be unclear in mind or intent
    Synonyms: throwing, puzzling, perplexing, mystifying, muddling, jumbling, fuddling, discombobulating, confusing, confounding, bewildering, befuddling, addling

ارجاع به لغت dizzying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dizzying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dizzying

لغات نزدیک dizzying

پیشنهاد بهبود معانی