امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dizzying

ˈdɪziɪŋ ˈdizi-ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dizzied
  • شکل سوم:

    dizzied
  • سوم‌شخص مفرد:

    dizzies

معنی

adjective
گیج‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dizzying

  1. adjective Producing dizziness or vertigo
    Synonyms:
    dizzy vertiginous giddy
  1. verb To cause to be unclear in mind or intent
    Synonyms:
    throwing puzzling perplexing mystifying muddling jumbling fuddling discombobulating confusing confounding bewildering befuddling addling

ارجاع به لغت dizzying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dizzying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dizzying

لغات نزدیک dizzying

پیشنهاد بهبود معانی