فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vertiginous

vɜrːˈtɪdʒənəs vɜːˈtɪdʒɪnəs

معنی

adjective

دچار سرگیجه، سرگیجه‌ای، دوران‌کننده، دورانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vertiginous

  1. adjective having a sensation of whirling or falling
    Synonyms:
    dizzy lightheaded giddy woozy reeling spinning whirling turning unstable rotating revolving dizzying
  1. adjective producing dizziness or vertigo
    Synonyms:
    dizzy giddy dizzying

ارجاع به لغت vertiginous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vertiginous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vertiginous

لغات نزدیک vertiginous

پیشنهاد بهبود معانی