امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dizzy

ˈdɪzi ˈdɪzi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dizzied
  • شکل سوم:

    dizzied
  • سوم‌شخص مفرد:

    dizzies
  • وجه وصفی حال:

    dizzying
  • صفت تفضیلی:

    dizzier
  • صفت عالی:

    dizziest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb B2
گیج، دچار دوران سر، گیج شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- If you spin around yourself, you will become dizzy.
- اگر دور خود بچرخی گیج خواهی شد.
- to make dizzy
- گیج کردن
- He was looking down from those dizzy heights.
- او داشت از آن ارتفاعات سرگیجه‌آور به پایین نگاه می‌کرد.
- a dizzy speed
- سرعت سرسام آور
- We were dizzied by the strong wind and rain.
- باد و باران شدید ما را گیج کرده بود.
- The disaster dizzied her brain and paralyzed her will.
- آن فاجعه (مغز) او را منگ و اراده‌ی او را فلج کرده بود.
- a dizzying network of tunnels and under- ground passageways
- شبکه‌ی گیج‌کننده‌ای از تونل‌ها و راهروهای زیرزمینی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dizzy

  1. adjective light-headed, confused
    Synonyms:
    addled befuddled bemused bewildered blind blinded dazed dazzled distracted disturbed dumb dumbfounded faint gaga giddy groggy hazy light muddled off balance out of control punch-drunk punchy puzzled reeling shaky slap-happy staggered staggering swimming tipsy unsteady upset vertiginous weak in the knees weak-kneed whirling wobbly woozy
    Antonyms:
    clear clear-headed unconfused
  1. adjective flighty, scatterbrained
    Synonyms:
    capricious changeable crazy empty-headed fatuous feather-brained fickle foolish frivolous giddy harebrained heady inane light-headed silly skittish unstable
    Antonyms:
    clear-thinking sensible smart

ارجاع به لغت dizzy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dizzy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dizzy

لغات نزدیک dizzy

پیشنهاد بهبود معانی