امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frivolous

ˈfrɪvələs ˈfrɪvələs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سبک رفتار، سبک، پوچ، بیهوده و بی‌معنی، سبک‌سر، احمق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- They consider going to the movies a frivolous activity.
- آنان سینما رفتن را کار بیهوده‌ای می‌دانند.
- A frivolous young woman who lacks courtesy.
- زن جوان و سبک‌سری که معرفت ندارد.
- He spent his life frivolously.
- او عمر خود را به لهوولعب گذراند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frivolous

  1. adjective trivial, silly
    Synonyms:
    barmy childish dizzy empty-headed facetious featherbrained flighty flip flippant foolish gay giddy harebrained idiotic idle ill-considered impractical juvenile light light-minded minor niggling nonserious not serious paltry peripheral petty playful pointless puerile scatterbrained senseless shallow sportive superficial tongue-in-cheek unimportant unprofound volatile whimsical
    Antonyms:
    grave mature sensible serious solemn thoughtful wise

ارجاع به لغت frivolous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frivolous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frivolous

لغات نزدیک frivolous

پیشنهاد بهبود معانی