Frivolity

frɪˈvɑːlət̬i frɪˈvɒləti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
سبکی، پوچی، بیهودگی، بی‌معنایی، هرزه‌درایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the frivolity of some of today's youth
- لهوولعب برخی جوانان امروز
- I don't have the time for such frivolities.
- من وقت این کارهای بچگانه را ندارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frivolity

  1. noun silliness, childishness
    Synonyms: coquetting, dallying, flightiness, flippancy, flirting, flummery, folly, fribble, frippery, frivolousness, fun, gaiety, game, giddiness, jest, levity, lightheartedness, lightness, nonsense, play, puerility, shallowness, sport, superficiality, toying, trifling, triviality, volatility, whimsicality, whimsy
    Antonyms: sensibility, seriousness, wiseness

ارجاع به لغت frivolity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frivolity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frivolity

لغات نزدیک frivolity

پیشنهاد بهبود معانی