شکل جمع:
volatilitiesنوسان، بیثباتی، ناپایداری، تغییرپذیری
The volatility of the weather in this region makes it hard to predict when it will rain.
بیثباتی هوای این منطقه پیشبینی زمان بارندگی را سخت میکند.
The stock market experienced a period of high volatility.
بازار سهام یک دورهی نوسان شدید را تجربه کرد.
عصبانیت (ناگهانی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her volatility in discussions often led to heated arguments.
عصبانیت او در بحثها اغلب به بحثهای داغ منجر میشد.
Managing his volatility became essential for maintaining a calm work environment.
کنترل عصبانیت او برای حفظ یک محیط کاری آرام ضروری بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «volatility» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/volatility