امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Volatility

ˌvɑː.ləˈtɪl.ə.t̬i ˌvɒl.əˈtɪl.ə.ti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    volatilities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
نوسان، بی‌ثباتی، ناپایداری، تغییرپذیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The volatility of the weather in this region makes it hard to predict when it will rain.
- بی‌ثباتی هوای این منطقه پیش‌بینی زمان بارندگی را سخت می‌کند.
- The stock market experienced a period of high volatility.
- بازار سهام یک دوره‌ی نوسان شدید را تجربه کرد.
noun uncountable
عصبانیت (ناگهانی)
- Her volatility in discussions often led to heated arguments.
- عصبانیت او در بحث‌ها اغلب به بحث‌های داغ منجر می‌شد.
- Managing his volatility became essential for maintaining a calm work environment.
- کنترل عصبانیت او برای حفظ یک محیط کاری آرام ضروری بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد volatility

  1. noun Evaporation
    Synonyms:
    dryness vaporization excitability volatilization excitableness
  1. noun Airiness
    Synonyms:
    buoyancy weightlessness unpredictability levity

ارجاع به لغت volatility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «volatility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/volatility

لغات نزدیک volatility

پیشنهاد بهبود معانی