گذشتهی ساده:
flirtedشکل سوم:
flirtedسومشخص مفرد:
flirtsلاسزنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Strike up a normal conversation with the person without flirting.
بدون لاسزنی سر صحبت را با فرد موردنظر باز کنید.
He upstages his wife by flirting with other women.
او با لاسزنی با زنان دیگر، همسرش را به حاشیه میراند و او را از صحنه خارج میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flirting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flirting