امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blandishment

ˈblændɪʃmənt ˈblændɪʃmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
نوازش، ریشخند، چاپلوس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We resisted the salesman's blandishments.
- زبان چرب و نرم فروشنده در ما اثری نکرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blandishment

  1. noun Excessive, ingratiating praise
    Synonyms:
    adulation blandishments blarney flattery incense cajolery oil slaver soft soap palaver importunateness
  1. noun The act of urging by means of teasing or flattery
    Synonyms:
    wheedling

ارجاع به لغت blandishment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blandishment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blandishment

لغات نزدیک blandishment

پیشنهاد بهبود معانی