گذشتهی ساده:
jestedشکل سوم:
jestedسومشخص مفرد:
jestsوجه وصفی حال:
jestingشکل جمع:
jestsلطیفه، بذله، شوخی، بذلهگویی، خوشطبعی، طعنه، گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن، استهزا کردن، به بازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to say something in jest
به شوخی چیزی گفتن
Don't jest with me, boy!
پسر مرا دست نینداز!
It began as a jest and ended in tragedy.
با شوخی شروع شد و با اندوه پایان یافت.
a fellow of infinite jest
(شکسپیر) آدمی بسیار دل شاد
Nobody laughed at his jests.
هیچکس به دلقکبازیهای او نخندید.
Are you jesting or are you speaking seriously?
شوخی میکنی یا داری جدی میگی؟
and the other jested that from the ebb and flow ...
و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد ...
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jest