با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Gag

ɡæɡ ɡæɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive
دهان‌بند بستن، پوزه‌بند بستن، محدود کردن، مانع فراهم کردن برای، شیرین‌کاری، قصه یا عمل خنده‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The thieves gagged and robbed him.
- دزدان دهانش را بستند و مالش را دزدیدند.
- The government was trying to gag the press.
- دولت سعی می‌کرد رسانه‌ها را زیر مهار خود بیاورد.
- Bob Hope's gags made people laugh.
- لطیفه‌های باب‌هوپ مردم را به خنده آورد.
verb - transitive
پزشکی دهان‌باز کن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gag

  1. noun practical joke
    Synonyms: crack, drollery, hoax, jest, quip, ruse, trick, wile, wisecrack, witticism
  2. verb silence, stop up
    Synonyms: balk, bottle up, choke, constrain, cork, cork up, curb, deaden, demur, garrote, keep the lid on, muffle, muzzle, obstruct, put the lid on, quiet, repress, restrain, shut down, shy, squash, squelch, stifle, still, stumble, suppress, tape up, throttle, tongue-tie
  3. verb vomit, choke
    Synonyms: be nauseated, disgorge, gasp, heave, nauseate, pant, puke, retch, sicken, spew, strain, struggle, throw up

ارجاع به لغت gag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gag

لغات نزدیک gag

پیشنهاد بهبود معانی