دهانبند بستن، پوزهبند بستن، محدود کردن، مانع فراهم کردن برای، شیرینکاری، قصه یا عمل خندهآور
The thieves gagged and robbed him.
دزدان دهانش را بستند و مالش را دزدیدند.
The government was trying to gag the press.
دولت سعی میکرد رسانهها را زیر مهار خود بیاورد.
Bob Hope's gags made people laugh.
لطیفههای بابهوپ مردم را به خنده آورد.
پزشکی دهانباز کن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gag