گذشتهی ساده:
pantedشکل سوم:
pantedسومشخص مفرد:
pantsوجه وصفی حال:
pantingنفسنفس زدن، تند نفس کشیدن، دم کشیدن، ضربان داشتن (قلب و غیره)، ضربان، تپش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The runners were panting for a few minutes after the race.
دوندگان تا چند دقیقه بعد از مسابقه نفسنفس میزدند.
It was so hot that dogs were panting.
هوا آنقدر گرم بود که سگها لهله میزدند.
He pants for fame.
او دلش برای شهرت لک زده است.
The old train panted up the hill.
قطار قدیمی پتپتکنان از تپه بالا رفت.
He panted out his message and collapsed.
نفسزنان پیام خود را گفت و نقش بر زمین شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pant