Chuff

chuff chuff
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive
دهاتی، بی‌تربیت، روستامنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chuff

  1. verb blow hard and loudly
    Synonyms:
    huff puff
  1. noun an unrefined, rude person
    Synonyms:
    boor churl vulgarian barbarian yahoo philistine

ارجاع به لغت chuff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chuff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chuff

لغات نزدیک chuff

پیشنهاد بهبود معانی