فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Breathe

briːð briːð

گذشته‌ی ساده:

breathed

شکل سوم:

breathed

سوم‌شخص مفرد:

breathes

وجه وصفی حال:

breathing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1

نفس کشیدن، استنشاق کردن، دم زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The baby breathes with difficulty.

بچه به سختی نفس می‌کشد.

to breathe in

دم فرو بردن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to breathe out

دم برآوردن

He wished to breathe in an atmosphere of freedom.

آرزو می‌کرد در محیطی آزاد زندگی کند.

His words breathed new confidence in us.

سخنش اطمینان تازه‌ای در ما دمید.

to breathe threats about revenge

درباره‌ی انتقام زیر لبی حرف زدن

to breathe a horse

به اسب استراحت دادن

His enthusiasm breathed new life into our office.

حرارت و اشتیاق او جان تازه‌ای به اداره‌ی ما داد.

Don't breathe a word of this to my mother!

درباره‌ی این موضوع اصلاً به مادرم حرفی نزن!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breathe

  1. verb take air in and let out
    Synonyms:
    respire inhale exhale gasp pant puff sigh sniff snort wheeze gulp draw in use lungs expire fan snore insufflate scent open the floodgates
  1. verb inspire action
    Synonyms:
    imbue instill inject infuse impart transfuse
  1. verb tell information
    Synonyms:
    say express voice utter articulate confide whisper murmur
    Antonyms:
    hide secret

Collocations

breathe smoke over someone

دود سیگار خود را به سوی کسی دادن یا پف کردن

Idioms

breathe again (or more easily)

(از نظر فکر و خیال) راحت شدن، نفسی به راحتی کشیدن

breathe down one's neck

پاپی و مواظب کسی شدن، مرتب مزاحم و مراقب بودن

breathe one's last

مردن، نفس آخر را کشیدن

breathe something into something

چیزی را دارای چیزی کردن، جان تازه دادن

not breathe a word of (or about) something

(درباره چیزی) اصلاً حرف نزدن، افشا نکردن

لغات هم‌خانواده breathe

  • verb - transitive
    breathe

ارجاع به لغت breathe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breathe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breathe

لغات نزدیک breathe

پیشنهاد بهبود معانی