با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sniff

snɪf snɪf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sniffed
  • شکل سوم:

    sniffed
  • سوم‌شخص مفرد:

    sniffs
  • وجه وصفی حال:

    sniffing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C2
بینی گرفتن، فن‌فن کردن، آب بینی را بالا کشیدن، بوکشیدن، موس‌موس کردن، استشمام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The dog sniffed at my shoes.
- سگ به کفش‌هایم بینی مالید (آن‌ها را نف‌نف‌کنان بو کرد).
- We all had colds and were sniffing and sneezing.
- ما همه سرماخوردگی داشتیم و فن‌فن و عطسه می‌کردیم.
- Mina sniffed the vapor through her nose.
- مینا بخور را از راه دماغش تو داد.
- Ahmad sniffs heroin.
- احمد هروئین استنشاق می‌کند.
- He sniffed at our proposal.
- از سرسیری به پیشنهاد ما نگاه کرد.
- The detective was determined to sniff out the murderer.
- کارآگاه مصمم بود که قاتل را پیدا کند.
- Even one sniff of this powder can kill a man.
- حتی یک بار استنشاق این گرد می‌تواند انسان را بکشد.
- "it's a pity he too died" Roghieh said with a sniff.
- «حیف شد که او هم مرد» رقیه فن‌فن‌کنان گفت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sniff

  1. verb breathe in
    Synonyms: detect, inhale, inspire, nose, scent, smell, snift, snuff, snuffle
    Antonyms: hold nose

ارجاع به لغت sniff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sniff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sniff

لغات نزدیک sniff

پیشنهاد بهبود معانی