فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sniff

snɪf snɪf

گذشته‌ی ساده:

sniffed

شکل سوم:

sniffed

سوم‌شخص مفرد:

sniffs

وجه وصفی حال:

sniffing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2

بو کشیدن، بو کردن، بوییدن، استنشاق کردن

Ahmad sniffs heroin.

احمد هروئین استنشاق می‌کند.

Even one sniff of this powder can kill a man.

حتی یک بار بوییدن این گرد می‌تواند انسان را بکشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Mina sniffed the vapor through her nose.

مینا بخور را از راه دماغش تو داد (بو کشید).

The dog sniffed at my shoes.

سگ کفش‌هایم را بو کرد.

verb - intransitive C2

بینی گرفتن، فین‌فین کردن، آب بینی را بالا کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

We all had colds and were sniffing and sneezing.

ما همه سرماخوردگی داشتیم و فین‌فین و عطسه می‌کردیم.

He had to sniff a few times to clear his stuffy nose.

مجبور شد چند بار بینی بگیرد تا گرفتگی بینی‌اش برطرف شود.

verb - transitive

با تحقیر صحبت کردن، ناراحتی را نشان دادن، بد صحبت کردن

He sniffed at our proposal.

ناراحتی‌اش را به پیشنهاد ما نشان داد.

She sniffed at his fashion choices, insisting they were out of style.

او ناراحتی‌اش را از انتخاب‌های مد او نشان داد و اصرار داشت که آن‌ها از مد افتاده‌اند.

noun countable

فین‌فین

"it's a pity he too died" Roghieh said with a sniff.

رقیه فین‌فین‌کنان گفت: «حیف شد که او هم مرد».

A sudden sniff broke the silence in the room.

فین‌فین ناگهانی سکوت اتاق را شکست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sniff

  1. verb breathe in
    Synonyms:
    inhale smell scent inspire detect snuff nose snuffle
    Antonyms:
    hold nose

ارجاع به لغت sniff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sniff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sniff

لغات نزدیک sniff

پیشنهاد بهبود معانی